عاشق روی تو ام ای صنم باده فروش
که به چشمان سیاه از سر من بردی هوش
بده آن جام که از روی مهت لبریز است
تا ننوشیده تو را سخت کشم در آغوش
سخنی از ته دل با تو بگویم محبوب
اگرم سخره نگیری و دهی حرفم گوش
هیچکس نیست چو من موسم گل روی تو را
آتشین بیند و گلها همه سرد و خاموش
نرمی و لطف تو در بارش باران بهار
حس کنم در تن دنیای سراپا مدهوش
نغمه باد ز موسیقی تو کوک شود
چون بگویی و بخندی و درآیی به خروش
هیبت کوه ز بالای تو پرداخته اند
پاکی آب شد از چشم زلال تو به جوش
همه عالم به فدای دل پاک تو گلم
که نگیری ز کسی عیب و بسازی سرپوش
گر چو خورشید نتابی به دل عاشق من
شمع دنیا به دمی زود بگردد خاموش