تو اگر کار به کار من بیچاره نداری
تو اگر دست به دست من غمباره نداری
من اگر چند قدم دور شوی از دل تنگم
تو اگر چشم به راه من آواره نداری
من اگر دم به دم آهنگ صدای تو نبینم
تو اگر گوش به حرف من بیکاره نداری
من اگر چشم به دستان پر از مهر تو دارم
تو اگر گوشه چشمی به خس و خاره نداری
من اگر بوی بهشتی تو را نشنوم هرگز
تو اگر طاقت این عقرب جراره نداری
من اگر غصه و غم جام دلم را ترکاند
تو اگر جز شعف و شور به رخساره نداری
گله ای نیست که تو شاهی و من بنده درگاه
چو شهان کار به کار دل بیچاره نداری
لیک دانم که تو خورشیدی و من ذره ناچیز
چو به خورشید رسد ذره دگر چاره نداری