به دلم می گم رهاش کن می گه نه
واگذارش به خداش کن می گه نه
بش می گم طاقت دوری نداری ٬
برو و بازم صداش کن می گه نه
چشای قشنگ شو بسته رو تو ٬
با چش بسته نگاش کن می گه نه
اون دیگه برای تو یار نمی شه
جون خسته تو فداش کن می گه نه
وقتی خیلی خیلی کردی هواشو
یاد مهربونیاش کن می گه نه
اگه هم صحبتیش از دستت رفت
یادی از خاطره هاش کن می گه نه
آخه ای دل چی به تو بگم دیگه؟
عشق تو نذر بلاش کن می گه نه
آره خورشید؟ نمی خوای دیگه منو؟
یه نگا به اون لباش کن ٬ می گه نه
من میگم من و شکستن
چشم فانوسم و بستن
تو میگی خدا بزرگه
ماه و میده به شب من
.........................................
سلام
ممنون از اینکه دعوت مهمانی منو قبول کردین .
خیلی خوشحال شدم .
غزل بانو