ای روح مهربانت چون قطره قطره باران
دستم به دامنت ٬ بار بر قلب مهربانان
آن پلک دلفریبت آهسته تر به هم زن
شاید به هم بلرزد دلهای بی قراران
لب را اگر ببندی ٬ چشمت زبان گشاید
چشمت مبند دیگر ٬ بر ما امیدواران
بازآ که دل ندارد غیر از تو آشنایی
می میرد از غریبی در شهر آشنایان
حیف است اگر گذاری پا بر زمین ٬ بیا و
پایت گذار هر دم بر چشم خاکساران
چشم طمع ندارم من بر بهشت موعود
چون با تو بهتر از حور٬ من در بهشتم الان
خورشید بی تو هرگز کام از جهان نگیرم
حتی اگر بمیرم در دست کامکاران
سلام
نمیدونم چرا وقتی این شعر را خوندم
حس کردم شاعرش برای مادر نوشته
یکهو دلم برای مادرم تنگ شد
................
ای روح مهربانت چون قطره قطره باران
دستم به دامنت ٬ بار بر قلب مهربانان
موفق باشین.
غزل بانو